ما ایستادهایم | حامد زمانی
شاعر: میلاد عرفانپور
متن شعر:
تو این سنگرای معطر به عشق
باید گریه گریه عبادت کنم
با اشکای تازه وضو دارم و
میخوام آسمونو زیارت کنم
…
تو هرجای این دشت، پیغامیه
که داره دلم رو صدا میکنه
اگه از خودم بگذرم این سفر
منو راهی کربلا میکنه
…
بارون میباره آره بارون اشک
مث گریههای شب آخره
یکی روضه میخونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو میبره
…
چه مردای مردی مثِ باکری
پر از شور اروند و کارون شدن
شبای پر از نور هورالعظیم
چه مردای مردی که مجنون شدن
…
فدای دل تنگ دهلاویه
که مونده پریشون چمران هنوز
غریبونه هر روز و شب، کاوه رو
صدا میزنه، حاج عمران هنوز
…
شلمچه شروع غم کربلاس
هویزه هوای حسینو داره
طلاییه مس رو طلا میکنه
تو گرمای فکه، بارون میباره
…
بارون میباره آره بارون اشک
مثِ گریههای شب آخره
یکی روضه میخونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو میبره
…
درختهای بالابلند وغیور
توی برف و بوران بهاری شدن
تو مهران و سردشت و گیلان غرب
چه رودای سرخی که جاری شدن
…
آهای سرزمین غریبآشنا
چه رازی به چزابه داری؟ بگو
بگو نخلای سربلندت چی شد
چرا اینهمه بیقراری؟ بگو
…
بارون میباره آره بارون اشک
مثِ گریههای شب آخره
یکی روضه میخونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو میبره
…
چه سوغات خوبیه این سوز و آه
تو روزای بیرنگ این عصر سرد
دیگه من نمیتونم آروم بشم
نمیشه هوای شهادت نکرد