:: دلـ‌صــــدا ::

:: دلـ‌صــــدا ::

این‌که می‌گویم فقط بینی و بین الله:
فاطمه جان! بعدِ تو هم‌صحبتم شد چاه...

بایگانی

ما ایستاده‌ایم | حامد زمانی

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۱۰ ق.ظ

ما ایستاده‌ایم

شاعر: میلاد عرفان‌پور

متن شعر:

تو این سنگرای معطر به عشق

باید گریه گریه عبادت کنم

با اشکای تازه وضو دارم و

می‌خوام آسمونو زیارت کنم

تو هرجای این دشت، پیغامیه

که داره دلم رو صدا می‌کنه

اگه از خودم بگذرم این سفر

منو راهی کربلا می‌کنه

بارون می‌باره آره بارون اشک

مث گریه‌های شب آخره

یکی روضه می‌خونه این‌جا هنوز

یکی داره این‌جا دلو می‌بره

چه مردای مردی مثِ باکری

پر از شور اروند و کارون شدن

شبای پر از نور هورالعظیم

چه مردای مردی که مجنون شدن

فدای دل تنگ دهلاویه

که مونده پریشون چمران هنوز

غریبونه هر روز و شب، کاوه رو

صدا می‌زنه، حاج عمران هنوز

شلمچه شروع غم کربلاس

هویزه هوای حسینو داره

طلاییه مس رو طلا می‌کنه

تو گرمای فکه، بارون می‌باره

بارون می‌باره آره بارون اشک

مثِ گریه‌های شب آخره

یکی روضه می‌خونه این‌جا هنوز

یکی داره این‌جا دلو می‌بره

درخت‌های بالا‌بلند وغیور

توی برف و بوران بهاری شدن

تو مهران و سردشت و گیلان غرب

چه رودای سرخی که جاری شدن

آهای سرزمین غریب‌آشنا

چه رازی به چزابه داری؟ بگو

بگو نخلای سربلندت چی شد

چرا این‌همه بی‌قراری؟ بگو

بارون می‌باره آره بارون اشک

مثِ گریه‌های شب آخره

یکی روضه می‌خونه این‌جا هنوز

یکی داره این‌جا دلو می‌بره

چه سوغات خوبیه این سوز و آه

تو روزای بی‌رنگ این عصر سرد

دیگه من نمی‌تونم آروم بشم

نمی‌شه هوای شهادت نکرد