شاعر: محمّدمهدی سیّار
یک.
لحظه لحظه خاطرات بهمنی
که یکدفعه بهارشد
بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و
یاسمن
- ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۰۷
شاعر: محمّدمهدی سیّار
یک.
لحظه لحظه خاطرات بهمنی
که یکدفعه بهارشد
بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و
یاسمن
به سوی تو پرکشیدم؛ چیزی ندیدم جز نگاه تو
ازت ممنونم گذاشتی بازم ببینم روی ماه تو
تو خاک ما ستارههایی دفنن
که دلشون میخواست معما باشن
دست تو شناسنامههاشون میبردن
تا که شناسنامهی ماها باشن
شاعر: مهدی جهاندار
تضمین غزل: میلاد عرفانپور
تا چراغی در میان این شبستان روشن است
تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است
شک نکن! قصد پلنگ تیزدندان روشن است
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفتهاست آری؛ وضع کنعان روشن است
شاعر: محمّدمهدی سیّار
متن شعر:
تو همین عکسا، این عکسای سیاه و سفید
هنوزم غوغای چشمهای تورو میشه دید
چشمهایی که این دنیا رو دید و دل برید
چشمهایی که این دنیا رو دید و دل برید
بیا و قصهمو خودت روایت کن
حالا خودت قضاوت کن!
اگه بدم چرا هوامو داری؟