- ۲۳ فروردين ۹۳ ، ۰۳:۴۳
شاعر: محمّدمهدی سیّار
یک.
لحظه لحظه خاطرات بهمنی
که یکدفعه بهارشد
بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و
یاسمن
تو خاک ما ستارههایی دفنن
که دلشون میخواست معما باشن
دست تو شناسنامههاشون میبردن
تا که شناسنامهی ماها باشن
شاعر: محمّدمهدی سیّار
متن شعر:
تو همین عکسا، این عکسای سیاه و سفید
هنوزم غوغای چشمهای تورو میشه دید
چشمهایی که این دنیا رو دید و دل برید
چشمهایی که این دنیا رو دید و دل برید
شکوه آسمون، خواب شهابا
فقط تو چشم تو تعبیر میشن
تو که فرمانده باشی توی دستات
تموم سنگها سجّیل میشن
این اخرین قدم برای دیدنه
این اخرین پله واسه رسیدنه
این آخرین نفس کشیدنم برای تو
این آخرین تو رو ندیدنم برای تو
شاعر: میلاد عرفانپور
متن شعر:
تو این سنگرای معطر به عشق
باید گریه گریه عبادت کنم
با اشکای تازه وضو دارم و
میخوام آسمونو زیارت کنم